آرتین آرتین ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

آرتین خان مردی از دیار پاکی

بوی عیدی

پسرک گلم چه زیباست این با تو بودن هنگام نو شدن سال خدایا چگونه سر تعظیم در برابرت فرود آورم به خاطر این همه نعمتت و بزرگترین عشقی که به من داد  خدایا شکرت     پسر گلم با تو در گیر آرامشم تو همه دنیای منی تو بهترین هدیه خدایی برای من و بابا تا بینهایت دوستت داریم
27 اسفند 1391

خیلی عذاب وجدان دارم

پسرکم منو ببخش دیشب سرت داد کشیدم دارم منو ببخش از عذاب وجدان میمیرم دیشب دوباره دیدم ساعت 3 صبح تب داری پس چرا خوب نمیشی پسرکم  مامان از مریضی تو دق میکنه زودتر  خوب شو گل مامان  شایدم از من سرما خوردگی رو گرفتی همش دارم خرابکاری میکنم این چند روز آخر سال هم بگذره یه دل سیر پیشت بمونم عمر مادر  فقط میتونم بگم دیونه وار عاشقتمممممممممممممممم ...
26 اسفند 1391

آرتین تب کرده

پسرکم تب کرده دارم دیونه میشم از سه شنبه تا حالا سرفه شدید آبریزش خوبم نمیشه منم که مجبورم بیام سر کار اه این بچه هم باید اذیت بشه مرخصی هم که نمیدن واقعا موندم چی کار کنم پس این وجدان آدما کجا رفته پسرکم الان به من احتیاج داره نمی تونم خودمو ببخشم
20 اسفند 1391

5تا تولد برای 2سالگی آرتین

امسال ما کلی برای آرتین تولد گرفتیم  اولیش خونه خاله خوم با نورا و خاله ها جشن گرفتیم ٢ اسفند در مهد کودکش  بود خوش گذشت سومی با عمو امیر حسین و خاله بهار بود دستشون درد نکنه سنگ تموم گذاشتن چهارمی خونه مامانم با حضور خاله یاسمن و خاله مریم بابایی و مامانی عمو مهدی و بابا امیر و من بود اونم خیلی خوش گذشت از همشون به خاطر زحمتایی که برای آرتین کشیدن تشکر میکنم مخصوصا مامان وبابای گلم خواهرای مهربونم مریم و یاسمن و شوهر خواهر عزیزم مهدی پنجمی  با دوستای عزیزم سعیده و سمیرا و بهسا جونم برگزار شد که اونم خیلی خوش گذشت خیلی سال به یاد موندنی شد ایشاله ١٠٠ ساله بشی گل پسرم ...
10 اسفند 1391

عشق مامان و بابا تولدت مبارک

سلام هميشه خوب خوب ميدانستم روزي كه براي تولد ت بخواهم بنويسم زبانم بسته ميشود./دستانم قفل انگار وچه همان شد درست اكنون..... چگونه گذشت كه حتي برق و باد هم به گرد پاي اين ٧٣٠ روز نرسيد كه اگر اين همه عكس و خاطره ثبت نمي شد /باور كه نمي كردم هيچ/باور نمي كردم باز..... پسرم /بي نظير پسر همه چي تمامم/كه بي بهانه عاشقم تورا...كه بي بهانه اشكهايم با هر كلامي كه برايت مينويسم چكه ميكند باز باران باران.....به خداي اين همه سال و اين ٢سال قسم كه لحظه هايي با تو در اين ٢سال تجربه كردم كه در خواب هم نمي ديدم اين همه مادر شدن را.....عاشق شدن را.....بي تابت شدن را..... آرتین خوش نامم /جان مادر/آرام دل مادر/خوب خوب يا...
1 اسفند 1391
1